اولین نقشه برداری از مدارهای الکتریکی مغز در سال 1924 توسط هانس برگر روانپزشک آلمانی انجام شد.
این فناوری جدید در ابتدا با بدبینی و تمسخر نهادهای پزشکی مواجه شد، اما الکتروانسفالوگرافی به تدریج به ابزاری ضروری برای تشخیص فعالیت تشنجی در بیماران مبتلا به صرع تبدیل شد. برگر کشف کرد که الگوهای مختلف امواج مغزی فعالیت های ذهنی متفاوتی را منعکس می کنند. (به عنوان مثال، تلاش برای حل یک مسئله ریاضی منجر به انفجار در حد متوسط باند فرکانس سریع موج معروف به بتا شد.) او امیدوار بود که در نهایت علم می تواند مشکلات روانپزشکی مختلف را با بی نظمی های خاص EEG مرتبط کند.
این انتظار با اولین گزارشات در مورد EEG تایید شد.
نقشه برداری از مدارهای الکتریکی مغز در کودکان
کشف الگوهای “کودکان دارای مشکلات رفتاری” در سال 1938 نشان داد اکثر این بیش فعالان و کودکان تکانشی در لوب فرونتال خود امواج آهسته تر از حد معمول داشتند. این یافته از آن زمان تاکنون بارها و بارها تکرار و تایید شده است.
کندی فعالیت الکتریکی لوب فرونتال به عنوان نشانگر زیستی برای اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD) توضیح می دهد که چرا این کودکان عملکرد اجرایی ضعیفی دارند: در آنها بخش های مربوط به فعایت منطقی مغز کنترل مناسبی بر مغز عاطفی خود ندارند، که این وضعیت زمانی اتفاق میافتد که آزار و ضربه، مراکز عاطفی را بیش از حد نسبت به خطر و سازماندهی برای مبارزه یا فرارهوشیار کرده باشد.
گزارش های ناهنجاری های عصبی معمولاً با این عبارت بیان میشوند: ((ناهنجاریهای لوب گیجگاهی غیراختصاصی))
در سال 2000، پژوهشی توسط الکساندر مک فارلین وهمکارانش (در آدلاید، استرالیا) انجام شد که تفاوت های واضح در پردازش اطلاعات بین افراد آسیب دیده و گروهی از افراد “عادی” را گزارش دادند.
محققین از یک آزمون استاندارد به نام «پارادایم عجیب و غریب» استفاده کردند که از آزمودنی ها خواسته شد که در چند سری تصاویر موردی را که در یک سری موارد مرتبط دیگر قرار نمیگیرد شناسایی کنند، تصاویری (مانند یک شیپور در گروهی از میز و صندلی).
در افراد نرمال در عرض چند میلی ثانیه پس از ارائه تصاویر مغز شروع به سازماندهی معنای اطلاعات ورودی می کند. به طور معمول، همه مناطق مغز در یک الگوی هماهنگ (سمت چپ) با هم همکاری می کنند، در حالی که امواج مغزی در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) کمتر هماهنگ هستند. در واقع مغز در فیلتر کردن موارد نامربوط مشکل دارد.
در گروه «عادی» بخشهای کلیدی مغز با هم کار میکردند، در مقابل، امواج مغزی افراد آسیب دیده به طور ضعیفی هماهنگ شده و نتوانستند در یک الگوی منسجم گرد هم آیند.
الگوهای امواج مغزی می توانند نشان دهند که چرا بسیاری از افراد آسیب دیده دچار مشکل در یادگیری از تجربه و تمرکز کامل در مسایل زندگی روزمره هستند. مغز آنها برای توجه دقیق به آنچه در لحظه حال می گذرد سازماندهی نشده است.
مطالعه مک فارلین مکانیسم احتمالی نقص تمرکز و توجه در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه را روشن کرد، اما یک چالش کاملاً جدید را نیز ارائه کرده بود: آیا راهی برای تغییر این الگوهای ناکارآمد امواج مغزی وجود دارد؟
نوروفیدبک
تحقیقات اخیر نشان داده اند که با استفاده از روش درمانی نوروتراپی از جمله نوروفیدبک درمانی میتوان الگوهای ناکارآمد امواج مغزی را اصلاح کرد.
سبرن فیشر در مطب خصوصی خود برای حدود ده سال بر کودکان دارای اختلالات اعصاب و روان با استفاده از نوروفیدبک درمانی به نتایج قابل توجهی دست یافت به عنوان مثال یکی از مراجعانش یک پسر بچه ده ساله بود که دچار عصبانیت شدید، اختلالات یادگیری و مشکلات کلی در خود سازمان دهی بود.
در نقاشی های قبل و بعد درمان که توسط این کودک کشیده شد تفاوت قابل توجهی دیده شده است.
اولین پرتره خانوادگی او ، که قبل از درمان کشیده شده است در سطح رشد یک کودک سه ساله بود. کمتر از پنج هفته بعد، پس از بیست جلسه نوروفیدبک، عصبانیت او کاهش یافت و نقاشی او بهبود قابل توجهی از لحاظ پیچیدگی نشان داد.
ده هفته و بیست جلسه بعد، نقاشی او جهشی دیگر در پیچیدگی داشت و رفتار او عادی شد.
نوروفیدبک به سادگی عملکرد امواج مغز را اصلاح می کند و انعطاف پذیری عصبی را افزایش میدهد علاوه بر این با توجه به قدرت تاثیرگذاری نوروفیدبک بر افزایش توجه و تمرکز، این روش درمانی توجه متخصصان سلامت روان را به خود جلب کرد.
در مورد اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD) حداقل سی و شش پژوهش انجام شده است که نشان داده اند نوروفیدبک می تواند یک درمان موثر و با دوام باشد.
مزیت این نوع درمان نسبت به دارو درمانی این است که در نوروفیدبک مغز برای تولید الگوهای مختلف امواج الکتریکی آموزش دیده است. بنابراین بر خلاف داروها، نیازی به درمان بیشتر نیست، داروها فعالیت اساسی مغز را تغییر نمی دهند و فقط تا زمانی که کار می کنند بیمار به مصرف آنها ادامه می دهد.
منبع: کتاب bessel a . van der kolk/ the body keeps the score
بسیار عالی