خوشه A

شامل اختلال های شخصیت پارانوئید، اسکیزوئید و اسکیزوتایپی می شود. افراد مبتلا به این اختلال ها اغلب عجیب و غریب و غیر عادی به نظر می‌رسند.

خوشه B

اختلال شخصیت پارانوئید

اختلال شخصیت پارانوئید ممکن است برای اولین بار طی دوران کودکی و نوجوانی با تنهایی، روابط نامطلوب با همسالان، اضطراب اجتماعی، افت تحصیلی، حساسیت بیش از حد، زبان و تفکر عجیب و غریب و خیال‌پردازی‌های نامتعارف آشکار شود. این کودکان ممکن است عجیب و غریب یا غیرعادی به نظر برسند و مورد تمسخر قرار بگیرند. نشانههای بارز این اختلال عبارت است از سوءظن غیرواقعی و مداوم نسبت به مردم، حساسیت زیاد و محدود بودن عواطف. فردی که اختلال شخصیت پارانوئید دارد این سوءظن را نه تنها موجه میداند، بلکه در بسیاری از موارد در صدد تأمین امنیت خود و حفاظت از خود بر میآید. این افراد در برابر هر نوع خطر احتمالی حالت دفاعی به خود میگیرند و دائما در صدد هستند که دلایلی مبنی بر صحت افکار توام با سوءظن و غیرواقعی خود بیابند. کلمه کلیدی در اختلال شخصیت پارانوئید این «بیاعتمادی» است. هرچند گاهی تحت موقعیتهای خاص محتاط بودن، بررسی انگیزه‌های پنهانی دیگران و عدم اطمینان به آنها می‌تواند سازشیافته و حتی نجاتدهنده زندگی باشد، اما شخصیت پارانوئید در خیلی از موقعیت‌ها حتی در بسیاری از شرایط بیخطر، چنین وضعیتی را حفظ می‌کند. باورهای بنیادی شخصیت پارانوئید شامل مواردی از این قبیل است؛ من نسبت به دیگران آسیبپذیر هستم، به دیگران نمی‌توان اعتماد کرد، مردم قصد و نیتهای بدی بر علیه من دارند، دیگران فریبکارند و مردم سعی در تضعیف من داشته و مرا تحقیر می‌کنند. مهم‌ترین عاطفه این افراد خشم ناشی از سوء استفاده خیالی توسط دیگران است. با این وجود، بعضی از افراد دچار اختلال شخصیت پارانوئید ممکن است اضطراب مداومی را نیز به خاطر این تهدیدهای ادراک شده تجربه کنند. این اضطراب دردناک اغلب آنها را وادار به جستجوی درمان میکند.

اختلال شخصیت اسکیزوئید

اختلال شخصیت اسکیزوئید معمولا در اوایل کودکی و نوجوانی شروع می‌شود. مانند تمامی اختلالهای شخصیت، اختلال شخصیت اسکیزوئید مدت‌های مدید طول می‌کشد اما الزاما تمام عمری نیست. مشخصه اصلی اختلال شخصیت اسکیزوئید الگویی تمام عمری از انزوای اجتماعی است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید معمولا افرادی عجیب و غریب، منزوی یا تنها به نظر می‌رسند. معذب بودن آنها در تعاملات انسانی؛ درون‌گرایی آنها و عاطفه خنثی (نشان ندادن هیجان‌های قوی یا هیجان‌زدگی، نگفتن حرف‌های جالب ویکنواختی)، قابل‌توجه است. افراد مبتلا به اختلال اسکیزوئید ممکن است کاملاً راحت به نظر برسند. آنها بندرت تماس چشمی را تحمل می‌کنند و مصاحبه‌کنندگان ممکن است فکر کنند که این افراد مشتاقند تا مصاحبه هر چه زودتر پایان یابد. عاطفه آنها ممکن است محدود است، سرد و غیرصمیمی به نظر برسند. گفتار آنها هدفمند است، اما معمولا به سؤالات پاسخ‌های کوتاه می‌دهند و از صحبت‌های خودجوش خودداری می‌ورزند. باورهای بنیادی آنها شامل چنین تصوراتی است: من اساساً تنهایم، روابط نزدیک با دیگران بیفایده و نامناسب است، اگر دیگران اسباب زحمتم نشوند، کارهایم را بهتر میتوانم انجام دهم و روابط نزدیک ناخوشایند است، زیرا آزادی عمل مرا مختل می‌کنند. مادامی که افراد اسکیزوئید فاصله خود را از دیگران حفظ می‌کنند، ممکن است سطح پایینی از غمگینی را تجربه کنند. چنانچه به اجبار به روابط نزدیک وادار شوند، ممکن است بسیار مضطرب شوند.

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال تفکر آشفته نشان میدهند و حرف زدن آنها بینظم است. با این که اختلال تفکر آشکار حضور ندارد، گفتار آنها احتمالاً متمایز یا عجیب و غریب (مخصوصا به شیوهای اعصاب خرد کن) است، فقط برای خودشان معنی دارد و معمولاً به تفسیر نیاز دارد. مثل بیمارهای مبتلا به اسکیزوفرنی، افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال ممکن است احساسات خود را نشناسند (از آنها آگاه نباشند) و با این حال به شدت نسبت به احساسهای دیگران حساس (از آنها آگاه ) هستند، مخصوصا احساسهای منفیای مثل خشم. این افراد ممکن است خرافاتی باشند یا ادعاهای روشنبینی (پیشگویی) کنند و ممکن است باور داشته باشند که دارای سایر قوای فکر و بصیرت (بینش ) هستند. دنیای درونی آنها آکنده از روابط میانفردی تخیلی و روشن (واضح) و ترسها و تخیلهای کودکانه است. آنها ممکن است حضور توهمهای ادراکی را بپذیرند و اعتراف کنند که سایر افراد چوبی و همگی مثل هم به نظر میرسند. اختلال شخصیت بین دو اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و اختلال شخصیت اسکیزوئید چندین شباهت خاص وجود دارد. هر دو اختلال با اجتناب از روابط بین فردی مشخص می‌شوند، اما افراد اسکیزوتایپال علاوه بر اجتناب، مستعد تجربه نشانههای روان-پریشانه هستند و غرابتهای رفتاری مشخصی دارند. مهم‌ترین ویژگیهای افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپال شامل ناراحتی شدید آنها در روابط نزدیک و ظرفیت پایین برای این روابط، تحریفهای شناختی یا ادراکی و رفتار نامتعارف است. این افراد همچنین فاقد روابط دوستانه هستند، در موقعیت اجتماعی مضطرب می‌شوند و ممکن است به شیوهای رفتار کنند که دیگران آنها را عجیب و غریب بدانند.

خوشه B

افراد مبتلا به اختلال های این خوشه اغلب نمایشی، احساساتی و دمدمی به نظر می‌رسند.

خوشه B

اختلال شخصیت مرزی

افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دارای سطوح پایینی از عزت نفس در مقایسه با افراد دیگر هستند. آسیب‌پذیری و شکنندگی فرد مرزی را به یک لنگه پا ایستادن بر روی نوک کوه تشبیه می‌کنند. مقصود از چنین استعاره‌ای این است که سراسیمگی‌ها، برانگیختگی ها، نوسان‌های خلقی و واکنش‌های رفتاری تند و تیز فرد مرزی، از سر لجاجت، خودخواهی، مهار و بازی دادن اطرافیان نیست. بلکه همه اینها تلاش‌هایی لجام گسیخته از سوی انسانی است که از سر تنهایی و رهاشدگی، هر آن بیم لغزیدن و فرو افتادنش می‌رود و تمام سعی خود را می‌کند تا تعادلش را بر نوک قله حفظ کند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دارای روابط بین فردی آشفته هستند، بسیار به دیگران وابستهاند و برای حفظ تعادل فکری و رفتاری نه تنها به حمایت، امنیت و تشویق دیگران نیاز دارند، بلکه نسبت به جدایی از منابع حمایتی بسیار آسیبپذیر هستند. همیشه از اینکه رها شوند، میترسند و از نشانههای فقدان وحشت دارند. این افراد به ویژه در معرض تجربههای طرد اجتماعی آسیبپذیر هستند. بسیاری از افراد دچار اختلال شخصیت مرزی افراد باهوش و بااستعدادی هستند اما این اختلال مانع رشد آنها میشود. بسیاری از آنها مشکلات زیادی در اتمام تحصیلات دارند، اصلاً کار نمی‌کنند از مشاغلی پایینتر از حد توانایی خود برخوردار هستند. بحرانهای ناشی از روابط بینفردی در این افراد متداول است، اغلب به خود آسیب می زنند و در سوءمصرف مواد به عنوان نوعی خود درمانی درگیر میشوند. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به خاطر بحرانهای مربوط به مشکلات مزمنی نظیر اختلال تنیدگی پس از سانحه، افسردگی، فوبی اجتماعی و آشفتگی در روابط به دنبال درمان هستند.

اختلال شخصیت ضد اجتماعی

اختلال شخصیت اجتماعی نوعی ناتوانی در مطابقت دادن خود با هنجارهای اجتماعی است، هنجارهایی که به‌طور عادی و معمول بر بسیاری از جنبه‌های رفتاری نوجوانان و بزرگسالان حاکم هستند. با این‌که مشخصه اصلی اختلال شخصیت ضد اجتماعی اعمال ضد اجتماعی و جنایی است، این اختلال با جنایتکاری مترادف نیست. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی قادر هستند حتی باتجربه‌ترین درمانگران را نیز فریب دهند. در طول مصاحبه، افراد ممکن است آرام و مسلط بر اعصاب خود به نظر برسند و حرف‌هایشان قابل باور است، اما پشت این ظاهر ساختگی و خوشایند، احساس تنیدگی و اضطراب عصبی‌کننده، خصومت، تحریک‌پذیری، خشم شدید و غیرقابل‌مهار، در کمین نشسته است. ویژگیهای شخصیتی افراد دارای شخصیت ضد اجتماعی عبارت از فقر دلبستگی عمیق و عدم مهرورزی و وفاداری نسبت به دیگران، چرب زبانی و چهره ظاهری فریبنده و توانایی استفاده از روشهای جالب برای به بازی گرفتن دیگران و بهرهکشی آنان، رفتار فاقد انگیزش کافی و بیهدف، رفتار برانگیخته، ناتوانی برای یادگیری با بهرهبرداری از تجربه، روابط بینفردی آشفته، فقدان وجدان و پشیمانی برای رفتار غیرمسئولانه، واکنشهای انحرافی نسبت به تنبیه و شرطی شدن نسبت به تنبیه است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی همچنین گرایش به این دارند که به خاطر نفع شخصی دیگران را بازیچه قرار داده و همچنین از خود تمارض نشان دهند.

اختلال شخصیت نمایشی

تظاهر اصلی اختلال شخصیت نمایشی، هیجانپذیری مفرط و فراگیر و رفتار توجه طلبانه است. این الگو از اوایل بزرگسالی شروع‌شده و در زمینه‌های مختلف بروز می‌کند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی هنگامی که در مرکز توجه نباشند، احساس ناراحتی یا قدرنشناسی می‌کنند. اغلب سرزنده و نمایشی هستند و معمولا توجه دیگران را جلب کرده و ممکن است در بدو امر آشناهای جدید را با شور و شعف، گشاده‌رویی آشکار یا عشوه‌گری خود جذب کنند. با این ‌وجود، این ویژگی‌ها به‌مرور رنگ می‌بازند چراکه این افراد به‌طور مستمر توقع دارند که در مرکز توجه باشند. این افراد به‌شدت تلقین‌پذیرند. عقاید و احساسات آنها به‌آسانی تحت تاثیر افراد یا مد رایج قرار می‌گیرند. آنها ممکن است به‌راحتی اعتماد کنند، به‌ویژه به منابع قدرت که آنها را به طرز معجزه آوری حلال مشکلات خود می‌دانند. افراد مبتلا به این اختلال اغلب روابط صمیمانه‌تر ازآنچه که واقعا هستند، در نظر می‌گیرند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی همواره برای جلب توجه به خودشان از ظاهر جسمانی استفاده میکنند. آنها به تأثیر گذاشتن بر دیگران با ظاهرشان بسیار اهمیت میدهند و وقت، انرژی و پول زیادی را صرف پوشاک و آرایش خود میکنند. سبک گفتاری این افراد بیش از حد به برداشتهای کلی و فاقد جزییات منجر میشود. ایشان باورها و عقاید خود را در هر زمینهای با قاطعیت بیان داشته و به صورت نمایشی و جذاب در اختیار همگان قرار میدهند، در حالی که دلایل زیربنایی محکم و منسجم برای آن ارائه نمیدهند. اگر نمایشیها مورد محبت قرار گیرند، همین را دلیلی برای حقانیت سرازیر کردن محبتهایشان به دیگران تلقی میکنند. اگر آنها احساس غمگینی کنند، همین دلیل کافی برای گریه کردن است. آنها تمایل به بزرگنمایی شیوههای ارتباطی و غلو کردن ناکامی و نومیدی خودشان داشته و حتی متوسل به رفتار نمایشی خودکشی نیز می‌شوند. مهمترین عاطفه مثبت برجسته در این افراد شادمانی است و اغلب زمانی که بهطور موفقیتآمیزی توجه دیگران را جلب می‌کنند با نشاط و روحیه بالا آمیخته میشود. به طور کلی، آنها احساس نهفتهای از اضطراب تجربه می‌کنند که منعکس‌کننده ترس از طرد شدن است.

اختلال شخصیت خودشیفته

نشانههای برجسته اختلال شخصیت خود شیفته عبارتند از: حس فراگیر بزرگ منشی (در خیال یا در رفتار)، نیاز به تحسین و تمجید، فقدان همدلی و رشک شدید مزمن. این اختلال ممکن است به واسطه انزوای اجتماعی یا خلق افسرده پیچیده شود. نقایص شدید آن معمولا عبارتند از: مشکلات زناشویی و روابط بینفردی ضعیف.  افراد مبتلا به این اختلال ممکن است به دور از هر گونه واقعگرایی احساس قادر مطلق، عظمت، زیبای و باهوش بودن را به فرزندان خود القا کنند و به این ترتیب، فرزندان چنین والدینی ممکن است بیشتر از حد معمول در خطر ابتلا به این بیماری قرار بگیرند یک دیدگاه این است که خودشیفتگی شکل اغراقآمیز عزت نفس است که در آن ویژگی هیجانی فرد از ویژگی شناختی او برجستهتر است. باورهای بنیادی شخصیت‌های خودشیفته اینگونه است: از آنجا که آدم منحصربهفردی هستم، مستحق معافیت‌ها، امتیازات و حقوق خاصی هستم، من از دیگران برترم و آنها باید این موضوع را تایید کنند و من برتر از قوانین هستم، قوانین برای من وضع نشده است. بسیاری از این افراد باورهای پنهانی در مورد دوست داشتنی نبودن یا درماندگی دارند. این باورها متعاقب شکستی جدی ظاهر می‌شوند و مولفه اصلی افسردگی را در این افراد تشکیل می‌دهند زمانی که دیگران حاضر به قبول تحسین و احترام گذاشتن به آنچه خودشیفتهها خود را مستحق آن می‌دانند، نباشند یا زمانی که افراد خودشیفته را در مسیر دستیابی به آن ناکام سازند، این افراد دچار خشم می‌شوند. همچنین، این افراد وقتی که راهکارهایشان با شکست مواجه می‌شود، مستعد افسردگی هستند.

خوشه C

در این خوشه اغلب افراد مبتلا مضطرب و وحشتزده به نظر می‌رسند.

خوشه C

اختلال شخصیت اجتنابی

اختلال شخصیت اجتنابی الگویی فراگیر از بازدارندگی اجتماعی، احساس بی‌کفایتی و حساسیت بیش از حد نسبت به ارزیابی منفی تعریف‌شده که از اوایل بزرگسالی شروع و در دامنه متنوعی از موقعیت‌ها خود را نشان می‌دهد. بر این اساس آنها از فعالیت‌های شغلی که مستلزم تماس بین فردی زیاد است پرهیز می‌کنند، تمایلی به درگیر شدن با دیگران ندارند، در روابط صمیمانه خویشتن‌داری نشان می‌دهند، نسبت به طرد و انتقاد از سوی دیگران مشغولیت ذهنی دارند، در موقعیت‌های بین فردی جدید معذب هستند، خود را بی‌عرضه و نسبت به دیگران حقیر می‌دانند و تمایلی به شروع فعالیت‌های جدید ندارند.

این افراد در روابط خود با دیگران (حتی خویشاوندان نزدیک)، به خاطر ترس زیاد از تمسخر، به‌شدت خودشان را بازداری و مهار می‌کنند. اضطراب اجتماعی آنها برای دیگران کاملا مشهود است. آنها از نگاه دیگران متواضع، کمرو و مردد به نظر می‌رسند. کمرویی آنها سرشار از احساسات بی‌لیاقتی و عزت نفس پایین است. آنها بر این باورند که قادر نیستند بر اضطراب اجتماعی‌ خود غلبه کنند، برای همین اجتناب از موقعیت‌های اجتماعی را برمی‌گزینند. افراد دارای این اختلال، اغلب دارای باورهای بنیادین از این قبیل هستند؛ من خوب نیستم، من فردی بیارزشم و دوستداشتنی نیستم و تحمل احساسهای ناخوشایند را ندارم. از آنجایی که این افراد به طور مداوم مشغول دروننگری و بازنگری احساسهای خود هستند، در نتیجه نسبت به احساسهای اضطراب و غمگینی خود حساس هستند. شگفت اینکه، علیرغم آگاهی زیاد این افراد از احساس‌های دردناک خود، از شناسایی افکار نامطلوبشان پرهیز میکنند. چنین تمایلی با اصلی‌ترین راهبرد آنها که “اجتناب شناختی” نامیده می‌شود، هماهنگی دارد. تحمل پایین این افراد در مورد احساسهای ناخوشایند و حساسیت آنها نسبت به شکست و طرد بر تمام اعمال این افراد سایه میافکند. برخلاف شخصیتهای وابسته که ترس از شکست را با اتکا به دیگران اداره می‌کنند، شخصیت اجتنابی صرفاً انتظارهای خود را کاهش می‌دهد و از درگیر شدن در هر موقعیتی که خطر شکست و طرد را به دنبال دارد، اجتناب می‌کند.

اختلال شخصیت وابسته

اگرچه همه افراد در طول عمر خود زمانی به شخصی دیگر کاملا وابسته بوده‌اند اما وابستگی غیرعادی نوعی آسیب روانی محسوب می‌شود که زندگی عادی فرد را مختل میکند. اختلال شخصیت وابسته یکی از رایج-ترین ‌اختلالهای شخصیت محسوب می‌شود. این افراد به دلیل وابستگی که به افراد دیگر دارند در مقایسه با سایر اشخاص بیشتر مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند.

 افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته این صفات را دارند:

1- اشکال در تصمیم‌گیری‌های روزمره بدون اطمینان بخشی از سوی دیگران؛

2- نیاز به دیگران در قبول مسئولیت مسائل عمده زندگی؛

3- اشکال در ابراز مخالفت با دیگران به علت ترس از دست دادن حمایت یا تأیید آنان؛

4- اشکال در شروع انجام امور به اتکای خود و بدون کمک دیگران به دلیل فقدان اعتماد به خود؛

5- افراط در کسب حمایت و پشتیبانی دیگران؛

6- احساس ناراحتی یا درماندگی در تنهایی به دلیل ترس افراطی از ناتوانی برای مراقبت از خود؛

7- جست‌وجوی زودهنگام رابطه‌ جدید با از دست دادن رابطهای صمیمانه برای جلب مراقبت و حمایت از خود؛

8- دل‌مشغولی ذهنی در مورد احتمال تنها ماندن در مراقبت از خود (انجمن روان‌پزشکی آمریکا، 1400).

این افراد معتقدند که برای ادامه زندگی محتاج دیگران به خصوص افراد قوی هستند. علاوه بر این، آنها معتقدند که شادیشان وابسته به در دسترس بودن همین نماد قدرت است. همچنین آنها معتقدند که به جریان مداوم و بی وقفهای از حمایت و تشویق نیازمند هستند. مهمترین عاطفه آنها اضطراب است. این افراد نگران قطع احتمالی روابط وابسته خود هستند. آنها هر زمان که روابطشان تیره می‌شود، به طور دوره‌ای اضطراب بالایی را تجربه می‌کنند، اگر نماد وابستگی وجود نداشته است ممکن است افسرده شوند. از سوی دیگر، زمانی که آرزوی تمایلات وابستگی آنها به خوبی برآورده شود، احساس رضایت و سرخوشی میکنند.

اختلال شخصیت وسواسی–بیاختیاری

مشخصه اصلی اختلال شخصیت وسواسی–بیاختیاری محدود بودن هیجان، نظم داشتن، پشتکار، سرسختی و لجاجت و تردید و دودلی است. خصوصیتی که بیشتر از همه در اختلال شخصیت وسواسی–بیاختیاری به چشم می‌خورد کمال‌گرایی و انعطاف‌ناپذیری است. درحالت شدید اختلال شخصیت وسواسی_بیاختیاری باور اصلی این گونه است؛ ممکن است ازپا در بیایم، اساساً فردی شلخته و بیانضباط هستم، برای بقا به نظم و ترتیب و قواعد نیاز دارم. باور شرطی آنها به این ترتیب است؛ اگر نظم و ترتیب نداشته باشم، هیچ چیز سر جای خود نخواهد بود، هر عیب یا نقصی در کنشوری فاجعه میشود، اگر کنشوری من یا دیگران بالاترین سطح استانداردها را برآورده نکند، شکست خواهیم خورد، اگر شکست بخورم، فرد شکست-خوردهای هستم و اگر برنامه کاملی داشته باشم، موفق و شاد میشوم. من باید تحت مهار باشم، من باید هر چیزی را به بهترین شکل انجام دهم، میدانم چه چیزی بهتر است، شما مجبورید آن را به شیوه من انجام دهید، جزئیات بسیار مهم هستند، مردم باید هرچه بهتر و سختتر کار کنند، مجبورم همیشه خودم و دیگران را تحت فشار قرار دهم و مردم باید به منظور پیشگیری از اشتباههای آینده مورد انتقاد قرار گیرند. افکار خودآیند این افراد اغلب رنگ و بوی انتقادی دارد، چرا دیگران نمی‌توانند کاری را به درستی انجام دهند؟ یا چرا من اغلب دچار اشتباه یا لغزش می‌شوم؟ این افراد، به علت معیارهای کمالگرایانه به ویژه مستعد تجربههای مانند تأسف، یأس و خشم نسبت به خود و دیگران هستند. پاسخ عاطفی آنها پیش‌بینی کنشوریهای زیر استاندارد، اضطراب و خشم است. آنها هنگامی که شکست جدی روی دهد، ممکن است افسرده شوند.